روشنای تاریخ

روشنای تاریخ

روشنای تاریخ

روشنای تاریخ

تاریخچه فرش و قالی در ایران

تاریخچه فرش و قالی در ایران

 

قالی ها و قالیچه های رنگارنگی که زینت بخش اغلب خانه‌ها است، عموماً با پنجه های ظریف و هنرمند زنان و مردان جوان این کشور گره گره بافته شده و بسیاری از جهانیان در پرتو وجود این صنعت باستانی ظریف ایران را می‌شناسد.

از آن جایی که بافتن قالی مستلزم وجود کارگران صبور و بردبار می باشد از دیر زمانی قالی بافی هم نوعی صنعت تجملی محسوب شده است و به همین مناسبت در ادوار قدیمی این صنعت همه جا توسط مورخین و نویسندگان یونانی معرف تجمل مشرق زمین قلمداد گردیده و استعمال کلمه Tapetes یونانی به معنی «تجمل» و در فرانسه Tapis مخصوص «قالی» شده است.

واژه «قالی» بنا به اعتقاد آقای پروفسور پوپ مقتبس از نام شهر «قالی قلعه» ارمنستان می‌باشد که از روزگار گذشته قالی بافی آن مشهور بوده لیکن بعدها این صنعت در سراسر ایران عمومیت پیدا نموده است. پروفسور پوپ بر آن است که قدیمی‌ترین قالی مکشوف در جهان قالی هائی است که به سال 1924 ـ1920 هیئت علمی موزه ی «ارمیتاژ لنین گراد» در «نوین اولا»  Noin Ulaمغولستان یافته اند. اما باید دانست که این اظهار دانشمند آمریکائی پیش از کشفیات جالبی بوده که در محل «پازیریک» Paziric صورت گرفته است. 

دره پازیریک در مسافت نزدیک دویست کیلو متری جنوب «بی ئیسک» (از شهرهای جنوبی قسمت مرکزی سیبریه) و به فاصله ی تقریبی 79 کیلومتری مرز مغولستان خارجی (که سابقاً جزو خاک چین بود) نزدیک محل التقای رودخانه‌های «اولاگان» و «بالیکتیول» واقع شده ارتفاع آن از سطح دریا در حدود 1500 متر است.  

فرش پازیریک، قدیمی ترین فرش جهان

دانشمند شوروی به نام «س.ا.رودنکو» ضمن دومین مرحله کاوش های خود که در دره ی پازیریک انجام می داد در سال های 1327 و1328 شمسی درون آرامگاه یخ زده یکی از شاهان سکاها آثار جالب توجهی از صنایع ایران دوره ی هخامنشی کشف نمود که مهم ترین آن ها یک قطعه فرش تقریباً کامل و قطعاتی از فرش‌ها و پارچه های دیگر ایران عهد هخامنشی است.

طی مقاله‌ای که در مجله اخبار لندن مورخ 11 ژوئیه 1953 (20 تیر ماه 1332 ) در باره ی آثار مکشوفه در پازیریک درج گردیده بود فرش مکشوفه فوق را تحت عنوان قدیمیترین فرش ایران در دنیا که مدت 2400 سال در یخ های دائمی سیبری مرکزی محفوظ مانده است، معرفی نمود و درباره ی آن چنین توضیح داده‌اند:

«مهمترین اشیاء مکشوف در پازیریک قطعه فرشی است با نقش‌های مختلف که کرک آن را از پشت گره زده و از سمت رو چیده و صاف نموده بودند. این فرش ضمن زین و برگ هائی که همراه جسد اسب ها در دل خاک مجاور آرامگاه نهاده بودند بدست آمده برای زین یکی از اسب ها بکار می‌رفته است. ابعاد فرش مزبور83/1 متر در دو متر ـ در 2 میلیمتر میباشد و به قراری که به کاشف فرش تشخیص داده است در هر دسیمتر مربع آن 3600 گره زده‌اند. کار آن ظریف و زیباست و نقشه ی روی فرش عبارتست از حاشیه‌ای مشتمل بر تصویر حیوانات افسانه بالدار. پس از آن ردیف سواران ایرانی که به ترتیب یک نفر بر اسب سوار و پشت سر او یک نفر دهانه اسب را گرفته است و می‌برد. سواران مزبور کلاه مخصوص ایرانیان را بر سر نهاده‌اند. انتهای زیرین کلاه از زیر چانه کج شده به پائین دهان منتهی می‌گردد نوک طرف دیگر آن هم باریک است … پس از آن ردیف گوزن های خط و خالدار و بعد از آن حاشیه ی مجددی مشتمل بر تصاویر حیوانات افسانه بالدار و در وسط فرش نوعی نقوش چهار برگی که از گل و بو ته‌های آشوری اقتباس شده است.»

آقای رودنکو دانشمند شوروی که کاوش های پازیریک را انجام داده و می توان گفت قطعه فرش فوق شگفت انگیزترین چیزی است که در کاوش های متمادی و دشوار این دانشمند در پازیریک بدست آمده است، کتاب مفصلی به زبان روسی تحت عنوان «تمدن مردم ناحیه کوهستانی آلتائی در عهد سکاها» (چاپ مسکو ـ لنینگراد 1953) منتشر نموده است و طی آن درباره فرش مزبور توضیحات مفصلی می‌دهد که برخی نکات آن به شرح زیر در این جا نقل می‌گردد: 

« … نقوش حیوانات بالدار در حاشیه کنار فرش کمی بزرگتر از نقوش همان حیوانات در اطراف قسمت وسط فرش بوده، جهت آن ها هم مخالف جهت نقوش اخیر الذکر می‌باشد و هر پنج حاشیه و نقش وسط فرش دارای حاشیه باریک، مشتمل بر نقوش مثلث های ریز است (به اصطلاح معمول و مصطلح فارسی دالبر) این قالی چند رنگ داشت که بیشتر آن قرمز، آبی، سبز، زرد کمرنگ، نارنجی می باشد. … تاریخ این قالی از روی شکل اسب سواران معلوم می‌شود. طرز نشان دادن اسب های جنگی که بجای زین، قالی بر پشت آن ها گسترده‌اند و پارچه روی سینه اسب از مشخصات آشوری ها می‌باشد. لکن در روی فرش پازیریک ریزه‌کاریهای مختلف و طرز گره زدن دم اسب و چگونگی گره مزبور آشوری نیست بلکه مربوط و متعلق به دوران پارسیان است. گرهای دم اسب های روی فرش را در نقوش برجسته تخت جمشید نیز می‌بینیم .»

در جای دیگر کتاب فوق دانشمند مزبور صراحتاً فرش مزبور را کار ایران می‌داند اما در تشخیص این که در کدام قسمت ایران عهد هخامنشی بافته شده است اظهار تردید می‌نماید.

نگارنده با آشنائی و بررسی‌های که سالیان متمادی از نزدیک یا دور درباره آثار هخامنشی مخصوصاً در تخت جمشید نموده، به خود جرئت میدهد که در باره فرش محل مزبور و محل بافت آن نقاط ذیل را مذکور دارد:

«با دقت در آثار تخت جمشید بخوبی می توان استنباط نمود که همه جا استادان حجار مقید بوده و سعی نموده اند موضوع نقش برجسته و چگونگی آن را با اوضاع و احوال محلی که نقش در آنجا جلوه گری می نموده و زینت بخش بوده است ارتباط بدهند. چنان که در کاخ های آپادانا و صد ستون که محل برگزاری جشن های رسمی و انجام مراسم سلام بوده صف لشگریان و نمایندگان اقوام ساکن قسمت های مختلف کشور به صورت های گوناگون نموده شده است و در آستانه‌های مختلف کاخ های کوچک داریوش و خشایارشا در هر اطاق نقش مربوط به چگونگی استفاده از آن محل حجاری گردیده است. مثلا در اطاق های کوچک شاهنشاه سر و صورت صفا می داده نقش گماشتگان شاهی با شمعدان و عطر دان و حوله و ظرف آب دیده می شود.

آن جا که شاهنشاه وارد تالار کاخ می شود تصویر خدمتگزاران پشت سر او با در دست داشتن حوله و اسبابی که برای راندن حشرات بالای سر شهریار حرکت می داده اند حجاری گردیده است و در آستانه بزرگ تالار که شاهنشاه از آن جا به بیرون کاخ می خرامد علاوه بر حوله و اسباب مزبور چتر آفتابی مخصوص بالای سر شاه حجاری کرده اند. همچنین تصویر درباریان و جدال شاهنشاه با مظاهر اهریمن که در آستانه های اطاق های مجاور تالارهای بزرگ نموده شده است.

در حاشیه ی بزرگتر فرش مکشوف در پازیریک دیده می‌شود که نقش مردمان یکی سوار بر اسب و پشت سر او یکی پیاده پهلوی اسب که افسار آن را از پشت گرفته، تکرار شده است و در برخی موارد هم دو نفر سوار پشت سر هم یا دو پیاده به ترتیب فوق پشت سر هم قرار دارند.»

         

نقش حاشیه مزبور نشانه و اشاره به سوار و پیاده شدن از اسب و حرکات معروف به سوار خوبی است که هنوز هم در جشن ها و نمایشهای اسب دوانی در ایران مرسوم می‌باشد و در دوران امپراتوری روسیه در ارتش امپراتوری کشور مزبور بسیار معمول بود و در عهد قاجاریه این رسم مجدداً به پیروی از مراسم دیگر لشگری روسیه در ایران متداول گردیده است و بنابر این می‌توان تشخیص داد که رسم سوار کوبی و شیرین کاری های اسب سواران از دوران باستان و لااقل از عهد هخامنشی در کشور شاهنشاهی ایران معمول بوده و عمل می شده است. آقای رودنکو که حقاً با دقت و بررسی هر چه تمامتر در کتاب جامع خود اظهار نظر کرده اند فرش مکشوف در پازیریک را بافت یکی از سه قسمت کشور هخامنشی یعنی ماد، پارت یا خراسان قدیم و پارس می داند. هر چند اسب‌های پارس مشهور بوده و داریوش کبیر در کتیبه های خود مکرر از اسب های پارس نام می‌برد اما چون نقش گوزن ارتباط با پارس ندارد و از طرفی لباس مردانی که سوار بر اسب ها هستند یا افسار آن ها را در دست دارند لباس مردم ماد و اهالی شمال ایران است احتمال اینکه فرش مزبور بافت پارس باشد تقریباً از میان می‌رود و چون سواران پارتی مشهورتر از سواران مادی بوده‌اند و لباس مادها با سایر قسمت های ایران شمالی در بسیاری موارد شباهت دارد بخصوص کلاهی که در روی فرش بر سر ردیف مردان دیده می‌شود منحصر به مردم ماد نیست و اقوام دیگر شمال ایران از جمله پارت ها هم از این کلاه داشته اند (نقوش برجسته تخت جمشید مطلب را معلوم و اثبات می نماید) و از طرفی گوزن در دشت های شمالی سرزمین پارت بوده است و بالاخره چون پارت نزدیکترین قسمت ایران عهد هخامنشی به پازیریک می‌باشد و از هر بابت می توان احتمال داد و اظهار نظر نمود که فرش مکشوف در پازیریک در سرزمین پارت یعنی خراسان قدیم تهیه شده، ضمن مبادلات تجارتی و داد و ستدهای معمولی بین مردم شمال ایران به پادشاه سکاها تعلق یافته و در پازیریک همراه جسد اسب پادشاه دفن شده است.

علاوه بر فرش فوق قطعه کوچک فرش دیگری در پازیریک پیدا شده که نقش آن مشتمل بر مربع های کوچک است و بر روی هر مربع تصاویر بانوان عهد هخامنشی را در طرفین آتشدان نشان می‌دهد. بافت این فرش دو رو بوده است بدین طریق که تار آن را از پشم ظریف تابیده درست می‌کرده اند و پود آن را از پشم ظریف به رنگ های مختلف گره می‌زدند و بدین طریق طرح ها و نقوش فرش را از دو طرف نمایان می‌ساختند. در هر سانتیمتر مربع این فرش از یک طرف 22 و از طرف دیگر 24 گره زده‌اند. نقوش مربعهای مزبور هیچ کدام بطور کامل و از هر جهت به دیگری شباهت ندارد در صورتی که در صنعت بافندگی چنین امری عادتاً پیش می‌آمد.

از توضیحات آقای رودنکو در باره ی قطعه فرش مزبور بر می آید که بافت آن تقریباً به گلیم های بسیار ظریفی که مخصوصاً عشایر فارس می بافند شباهت داشته است. قطعه فرش دیگری هم در پازیریک پیدا شده که از لحاظ طرز بافت عیناً مانند قطعه فوق بوده تنها نقش آن به عوض خانه های مربع و تصاویر بانوان هخامنشی، مشتمل بر ردیف نقش شیرها نظیر ردیف نقوش شیرها در حجاری‌های تخت جمشید است.

بنابراین با کشف نمونه های فرش های ایران هخامنشی در پازیریک عنوان قدیمی ترین و مهم ترین فرش های ایران که تا کنون شناخته شده است شامل قطعه فرش سابق الذکر می‌گردد و پس از آن از فرش های ساسانی می توان بحث نمود که مهم تر و معروف تر از همه قالی معروف «بهارستان» است و بنابر گفته ی مورخین، قالی بهارستان در هنگام فتح ایران بدست مسلمین قطعه قطعه شده و بین فاتحین تقسیم گشته است.

طبری نخستین مورخی است که از این فرش توصیف نموده است بنا به گفته وی موادی که در این فرش بکار رفته عبارت بوده از ابریشم و طلا و نقره، رنگ سبز درختان از زمرد و رنگ و متن از نسوج زرین انتخاب شده است. بجای آب، نگین های نفیس شفاف و عوض سنگریزه‌ها مروارید و عوض شاخه های درختان زر و سیم بکار برده بودند. 

هشام بن عبدالملک (120 هجری) قالی ابریشمین و زرینی به طول 90 و عرض 32 متر داشته که با قالی بهارستان رقابت می‌کرده است. از آن جا که بافندگان فرش مرغوب ایرانیان بوده اند می‌توان یقین داشت که قالی مزبور در ایران بافته شده بوده است. 

مسعودی می نویسد «المستنصر» خلیفه عباسی قالی مصوری به صور ایرانی با کتیبه های پارسی داشته است. یکی از صور مربوط به تاجگذاری سلطانی بوده که کتیبه ی مربوط وی را شیرویه پسر خسرو پرویز معرفی می نموده است در این قالی صور شاهان و خلفای دیگر هم بوده من جمله یزید بن ولید بن عبدالملک.

بنابر آن چه گفته شد بافت این قالی در ایران بوده و بطور کلی در دوره خلفای اموی و عباسی مانند سایر رشته های صنعتی، قالی بافی دنباله رونق دوره ساسانی را طی میکرده است.

در اعصار سلجوقی و ایلخانی این صنعت کماکان رواج کامل داشته است چنان که «غازان خان»، مسجدی ساخته است که به قالی های اعلی مفروش می‌شده است. همچنین وی برای شنب معروف خود تعدادی قالی سفارش داد که در فارس ببافند. ابن بطوطه در این عصر از قالی های سبز فام حدود ایذه و مال امیر سخن می راند.

از جمله شواهد و دلائل پیشرفته این صنعت در دوره تیموریان وجود صحنه‌های قالی است که در مینیاتورهای این زمان دیده می‌شود. چنان که در ضمن تصاویر نسخه خطی «خمسه جامی» کار «قاسم علی» که متعلق به مجموعه قصر گلستان است این حقیقت را می‌توان یافت. همچنین مینیاتورهای دیگری از این زمان دردست است که طرز بافت قالی را نشان می‌دهد. نقوش و طرح های قالی در زمان تیموریان و بعداً در دوران صفویه عموماً توسط هنرمندان بنام این عصر از قبیل «کمال الدین بهزاد»، «سلطان محمد»، «میر سید علی» و «محمدی» انجام گرفته است و می‌توان گفت که تا امروز طرح ها و نقوش قالی های ممتاز و معروف ایران از تأثیر و نفوذ کار این استادان جلیل بر کنار نیست.

قالی های مشهور ایران که جزو مفاخر هنری ما محسوب می شود و در خارج از ایران وجود دارد بالغ بر صدها پارچه می‌باشد. مانند مجموعه قالی های نفیس موزه وین، مجموعه قالی های معروف موزه برلین، قالی مشهور موزه لوور که سابق بر این کلیسای نتردام را زینت می داده است، قالی شکار موزه پولدی پوزولی میلان بافت «غیاث الدین جامی» به اندازه 360× 692 سانتیمتر مورخ به سال 929 .

         

در عصر صفویه به طور‌ی که قبلاً نیز گذشت صنعت قالی بافی مورد توجه شاهان این سلسه قرار گرفت چنان که هنگامی که «نصیر الدین محمد همایون» پادشاه هند به واسطه اختلافات داخلی به دربار شاه طهماسب صفوی پناهنده شد، شاه ایران مقدمش را گرامی داشت و پسر خود «مراد میرزا» را مأمور پذیرائی او نمود. در این مسافرت قالی بافی ایران به قدری مورد علاقه همایون قرار گرفت که در مراجعت به هندوستان تنی چند از استادان قالی و مینیاتور ایران را برای رواج هنر و صنعت ایرانی به هندوستان برد. این صنعتگران که از شهرهای اردبیل و جوشقان و کاشان و خراسان به هندوستان رفتند مکتبی در قالی بافی به وجود آوردند که بنام قالی بافی ایران و هند خوانده می‌شود. از جمله آثار این زمان تعداد یازده قطعه قالی نفیس است که هم اکنون جزء مجموعه آستان قدس رضوی در خزانه مبارک حضرت رضا (ع) نگاهداری می‌شود.

این قالی ها که در لاهور توسط استادان ایرانی بافته شده کرک آن بسیار ظریف و تار و پود آن از ابریشم است و از حیث رنگ آمیزی و ظرافت در جهان بی مانند می‌باشد و بطوری که حساب شده است در هر دسیمتر مربع از این قالی ها بیش از یازده هزار گره زده‌اند.

شاه عباس کبیر نیز به واسطه عشق و علاقه خاصی که به صنعت قالی داشت می‌توان گفت موجد مکتب بخصوصی در قالی بافی شده است.

یاری نامه:

مجله هنر و مردم، سال1341، شماره 5 و 6

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد